نوور

لغت نامه دهخدا

نؤور. [ ن َ ئو ] ( ع ص ) امراءة نؤور؛ زن دور از تهمت. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) نیل. || دود پیه که بدان وشم و نگار سیاه کنند. || سنگریزه ای شبیه به سنگ سرمه که آن را کوفته بر بن دندان ریزند تا سیاه گردد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ، ذیل ماده «ن ور» ).

فرهنگ فارسی

ده دهستان چهار فریضه بخش مرکزی شهرستان بندر پهلوی . در ۲ کیلومتری باختر بندر پهلوی کنار راه شوسه پهلوی به آستارا. هوای آن معتدل و مرطوب است و ۶۵٠ تن سکنه دارد .
نئور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع فال چای فال چای فال پی ام سی فال پی ام سی