نورهی

لغت نامه دهخدا

نورهی. [ ن َ / نُو رَ ] ( اِ مرکب ) نورهان. نوراهان. ( رشیدی ) ( برهان ). رجوع به نورهان در تمام معانی شود :
آدمش نورهی چو پیش کشید
جان او جام اصفیا بخشید.سنائی ( از رشیدی ).

فرهنگ فارسی

نورهان . نوراهان .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال انبیا فال انبیا فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس