میسون

لغت نامه دهخدا

میسون. [ م َ ] ( ع ص ) کودک خوش قامت نیکوروی. ( منتهی الارب ، ماده م ی س ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
میسون. [ م َ ] ( اِخ ) نام دختر بجدل ، مادر یزیدبن معاویةبن ابی سفیان. ( از ناظم الاطباء ) ( از یادداشت مؤلف ) ( از منتهی الارب ). بنت بجدل الکلبی ، زوجه معاویه و مادر یزید. ( از حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 241 ) ( از العقدالفرید ج 5ص 123 و 137 و 140 و 154 ) ( از تاریخ الخلفاء ص 137 ).

فرهنگ فارسی

کودک خوش قامت نیکو روی

فرهنگ اسم ها

اسم: میسون (دختر) (عربی) (تلفظ: maysun) (فارسی: مَيسون) (انگلیسی: maysun)
معنی: با وقار، بردبار، وزین، گرانمایه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال پی ام سی فال پی ام سی فال رابطه فال رابطه