میراننده

لغت نامه دهخدا

میراننده. [ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف ) نیست کننده. از میان برنده. متوفی [ م ُ ت َ وَف ْفی ]. کشنده. ( از یادداشت مؤلف ). ممیت. ( السامی فی الاسامی ). مقابل محیی : بزرگ است و غالب ، دریابنده است و قاهر و میراننده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316 ). گفت الهی.... آفریننده و زنده کننده و میراننده تویی. ( قصص الانبیاء ص 54 ).

فرهنگ فارسی

نیست کننده از میان برنده کشنده ممیت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چای فال چای فال عشق فال عشق فال احساس فال احساس