میانه بالا

لغت نامه دهخدا

میانه بالا. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) ربعه. مربوع. ( دهار ). با بالایی نه بلند و نه کوتاه. میانه قامت. میان بالا. معتدل القامه. با قدی موزون و معتدل. متوسطالقامه ( آدمی ). که بالایی نه بسیار کوتاه و نه بسیار بلند دارد. آنکه قدی متوسط دارد نه دراز و نه کوتاه. ( یادداشت مؤلف ) : مردی بود مأمون به گونه اسمر و میانه بالا. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).

فرهنگ فارسی

کسی که قدش نه کوتاه باشد نه بلند میان قد متوسط القامه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم