لغت نامه دهخدا ممو. [ م ُ م ُوو ]( ع اِ ) پارچه پشمی نازک. ممی. ( از دزی ج 2 ص 616 ).ممو. [ م َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش زرقان شهرستان شیراز با 137 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).