مقربین

لغت نامه دهخدا

مقربین. [ م ُرْ رَ ] ( ع ص ،اِ ) ملائکه کروبین. مقربون. ( ناظم الاطباء ). ج ِ مقرب. فرشتگان نزدیک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || خویشان و نزدیکان پادشاه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ملائکه کروبین . مقربون .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم