مسلوم

لغت نامه دهخدا

مسلوم. [ م َ ] ( ع ص ) مارگزیده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). سلیم. ( منتهی الارب ). || پیراسته : أدیم مسلوم ؛ پوست پیراسته به برگ سَلَم. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ادیمی پیراسته به سلم. ( مهذب الاسماء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم