مسل

لغت نامه دهخدا

مسل. [ م َ ] ( ع مص ) روان شدن آب و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
مسل. [ م ُ س ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مَسَل. رجوع به مسل شود.
مسل. [ م َ س َ ] ( ع اِ ) راه در زمین نرم. || راه آب. آب رو. آبراهه. ج ، أمسلة، مُسُل ، مُسلان ، مسائل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

راه در زمین نرم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم