مروب

لغت نامه دهخدا

مروب. [ م ِرْ وَ ] ( ع اِ ) خنور یا مشک شیر خوابانیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ماست دان. محقن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ج ، مَراوِب. ( ناظم الاطباء ).
مروب. [ م ُ رَوْ وَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویب. رجوع به ترویب شود. || سقاء مروب ؛ مشک شیر خوابانیده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مشک شیر خوابانیده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال پی ام سی فال پی ام سی فال امروز فال امروز فال عشق فال عشق