مدم

لغت نامه دهخدا

مدم. [ م ُ دِم م ] ( ع ص ) آنکه زشت و بطور فضاحت رفتارمی کند. ( ناظم الاطباء ). کار بد و زشت کننده. ( آنندراج ). || پدری که بچه زشت آورده باشد. ( ناظم الاطباء ): اَدَم َّ فلان ؛ بچه زشت روی زاد. ( منتهی الارب ).صاحب بچه زشتی شد. ولد له ولد دمیم. ( متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

آنکه زشت رفتار میکند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال سنجش فال سنجش فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت