گلبوی. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) گلبو. آنکه بوی گل دهد : دِرع بش ، آتش جَبین ، گنبدسرین ، آهن کَتِف مشک دم ، عنبرنفس ، گلبوی خوی ، شمشادبوی.منوچهری.باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ندیم بس که خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم.سعدی ( طیبات ).دگر با ما مگو ای باد گلبوی که همچون بلبلم دیوانه کردی.سعدی ( طیبات ).
فرهنگ فارسی
آنکه چون گل بو دهد معطر : بیاد روی گلبوی گل اندام همه شب خار دارم زیر پهلو . ( بدایع سعدی ) آنکه بوی گل دهد
فرهنگ اسم ها
اسم: گلبوی (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: gol buy) (فارسی: گلبوي) (انگلیسی: gol buy) معنی: گلبو، آنکه چون گل بو دهد، خوشبو، معطر، ( = گلبو ) ( در قدیم ) دارای بوی خوشی چون بوی گل