گل غنچه

لغت نامه دهخدا

گل غنچه. [ گ ُ غ ُ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) گول غنچه. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). غازه زنان است و آن چیزی باشد سرخ که بر روی مالند. ( برهان ) ( آنندراج ). گلگونه که بر روی مالند. ( غیاث ). سرخاب. || شیخ ابوالفیض فیاضی در مثنوی نل و دمن بمعنی غنچه گل آورده ودر این بیت میرخسرو نیز همین مراد است :
به هر سوی گل غنچه نوشخند
ملک در میان همچوسرو بلند.( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - غنچ. گل : بهر سوی گل غنچ. نوشخند ملک در میان همچو سرو بلند . ( فیضی ) ۲ - گلگونه که زنان برروی مالند غازه سرخاب

فرهنگ اسم ها

اسم: گل غنچه (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: gol qonče) (فارسی: گل غنچه) (انگلیسی: gol ghonche)
معنی: غنچه گل، غنچه ی گل، ( در قدیم ) گلگونه که زنان به روی خود می مالند، غازه، سرخاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان