گل جام

لغت نامه دهخدا

گل جام. [ گ ُ ] ( اِ مرکب ) شیشه های رنگین که در عمارت خانه و حمام و در تابدانها تعبیه کنند وآنرا آینه جامی نیز میگویند. ( آنندراج ) :
روشن بود ز عالم بالا فضای دل
گل جام دارد از مه تابان سرای دل.محسن تأثیر ( از آنندراج ).در آن خلوت که شرمش برقع از رخسار بردارد
کند معمار عشق از تیشه ناموس گل جامش.فطرت ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) شیشه های رنگین که در خانه و حمام و تا بدانها تعبیه کنند آین. جامی : روشن بود ز عالم بالا فضای دل گل جام دارد از مه تابان سرای دل . ( محسن تاثیر )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم