گریه زده

لغت نامه دهخدا

گریه زده. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) گریسته. به گریه افتاده :
شمع ار چه بگریه جانگدازی میکرد
گریه زده خنده مجازی میکرد.سعدی ( رباعیات ).

فرهنگ فارسی

بگریه افتاده گریسته .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت