گره در گره

لغت نامه دهخدا

گره در گره. [ گ ِ رِه ْ دَ گ ِ رِه ْ ] ( ص مرکب ) مشکل در مشکل. پیچیده در پیچیده. پیچیدگی :
گرچه گره در گرهش کرده بود
برنگرفت ازسر این رشته پای.نظامی.در هوس این دو سه ویرانه ده
کار فلک بود گره در گره.نظامی.رجوع به گره بر گره شود.

فرهنگ فارسی

۱ - رشته ای پر از گره . ۲ - پر از پیچیدگی پر از تعقید : در هوس این دو سه ویرانه ده کار فلک بود گره در گره . ( نظامی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم