کسیس

لغت نامه دهخدا

کسیس. [ ک َ ] ( اِ ) دارویی باشد که به سبب آن جوهر فولاد ظاهر گردد. ( برهان ). دارویی که بدان تاب می دهند فولاد را. ( ناظم الاطباء ). زاگ زرد که چون در آتش اندازند و بعد از آن بسایند و بر پولاد مالند جوهر پیدا آید. ( فرهنگ رشیدی ).
کسیس. [ ک َ ] ( ع اِ ) نبیذ خرما. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گوشت که برسنگ تفسان خشک کنند و بکوبند از جهت زاد سفر. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || نان شکسته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شراب. || ارزن. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال انگلیسی فال انگلیسی فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی