کزک. [ ک َ زَ ] ( اِ ) کجک. کژک. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کژک شود. کزک. [ ] ( اِ ) ودع است وآن از آن جمله اصداف و حلزون است و به هندی کردی ودر دیلم کلاچک و در اصفهان کس گربه نامند. ( تحفه ). کزک. [ ] ( اِخ ) دهی است دو فرسخ میانه شمال و مشرقی تل بیضا. ( فارسنامه ناصری ).
فرهنگ فارسی
ودع است و آن را از آن جمله اصداف و حلزونست و به هندی کردی و در دیلم کلاچک و در اصفهان کس گربه نامند.