کج بینی

لغت نامه دهخدا

کج بینی. [ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل کج بین. احولی و لوچی. ( ناظم الاطباء ). دوبینی. چپی. لوشی. || ( ص مرکب ). که بینی کج دارد. ( یادداشت مؤلف ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم