لغت نامه دهخدا
نیابی به چون و چرا نیزراه
نه کهتر بدین دست یابد نه شاه.فردوسی.اگر کشته گر مرده هم نگذریم
سزد گر به چون و چرا ننگریم.فردوسی.به رزم دلیران توانا بود
به چون و چرا نیز دانا بود.فردوسی. || چگونه و به چه علت :
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم.حافظ.- چون و چرا خواستن ؛ دلیل خواستن. علت و کیفیت و چگونگی امری را پرسیدن :
چون چون و چرا خواستم و آیت محکم
در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر.ناصرخسرو.