چشم سوزن

لغت نامه دهخدا

چشم سوزن. [ چ َ / چ ِ م ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سوراخ سوزن است. ( بهار عجم ). سوراخ سوزن. چشمه سوزن. بعربی ، سم الخیاط. کون سوزن ( در اصطلاح عامه ) :
در این پیدا نهانی را چو دیدی
برون رفت اشترت از چشم سوزن.ناصرخسرو.دید چون زخم کاری جگرم
چشم سوزن به های های گریست.طالب آملی ( از بهار عجم ).رجوع به چشمه سوزن شود. || کنایه از غایت تنگی. ( برهان ). جای تنگ و غایت تنگی. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از تنگ چشمی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به چشمه سوزن شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم