وقله

لغت نامه دهخدا

( وقلة ) وقلة. [ وَ ل َ ] ( ع اِ ) خسته مقل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ج ، وقول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). وقل ، یکی. ( اقرب الموارد ). رجوع به وقل شود.
- رجل وقلةالرأس ؛ یعنی مردی دارای سری بسیار کوچک. ( اقرب الموارد ).
وقلة. [ وَ ق َ ل َ ] ( ع ص ) وقلةالرأس ؛ مرد نیک خردسر. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

مرد نیک خرد سر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال کارت فال کارت فال میلادی فال میلادی فال احساس فال احساس