وروار

لغت نامه دهخدا

وروار. [ وَرْ ] ( اِ ) کرسی و تخت پادشاه و نشیمن و اورنگ پادشاهی. || بالاخانه و غرفه و حجره ای که بر بالای حجره ای دیگر سازند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ورواره شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) برباره : لنبوئنهم من الجنه غرفا : بخدای که فرود آریم ایشانرا دربهشت درکاخهایی که آن بنلدترین خانه هاباشد واگربه ثاخوانی لنبوینهم بخدای که همیشه بداریم ایشانرا در ورواره های بهشت و ورواره را مخصوص کرد که ازخانه ها آن خوشترباشد...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ورق فال ورق فال میلادی فال میلادی فال ای چینگ فال ای چینگ