همسالی

لغت نامه دهخدا

همسالی. [ هََ ] ( حامص مرکب ) هم سالی. همسال بودن. هم سن بودن :
از سر همدمی و همسالی
نشدی یک زمان از او خالی.خاقانی.

فرهنگ فارسی

اتحاد در سن و سال .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال احساس فال احساس فال آرزو فال آرزو فال شمع فال شمع