هدن

لغت نامه دهخدا

هدن. [ هَِ ] ( ع اِ ) فراخی و ارزانی سال. ( منتهی الارب ). خصب. ( اقرب الموارد ).
هدن. [ هَُ دُ ] ( ع اِ ) ج ِ هدنة. ( منتهی الارب ).
هدن. [ هَُ ]( ع اِ ) صلح. ( غیاث ، از منتخب ). رجوع به هدنة شود.
هدن. [ هَِ ] ( اِخ ) موضعی است به بحرین. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

صلح
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال عشق فال عشق فال شمع فال شمع فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی