لغت نامه دهخدا
روی ناشسته خوشتری بنشین
کآتشی روی تو در آب انداخت.عطار.روی ناشسته چو ماهش نگرید
چشم بی سرمه سیاهش نگرید.؟- طفل ناشسته ؛ کودک تازه زائیده شده که هنوز آن را نشسته باشند. ( ناظم الاطباء ).
|| ناتمیز. تطهیرنشده. غیرمطهر. آلوده. مقابل شسته ، به معنی تمیز و پاک.