مقرو

لغت نامه دهخدا

مقرؤ. [ م َ رُءْ ] ( ع ص ) مقرو. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد شود.
مقرو. [ م َ رُوو ] ( ع ص ) خوانده شده و خوانا و قابل خواندن. مقرؤ. ( ناظم الاطباء ). آنچه خوانده شود. مقروء. مَقْری . ( از اقرب الموارد ). خوانا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

قرائت شده، خوانده شده.

فرهنگ فارسی

خوانده شده و خوانا و قابل خواندن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم