معاضدت

لغت نامه دهخدا

معاضدت. [ م ُ ض َ / ض ِ دَ ] ( از ع ، اِمص ) یاری دادن و بازوی یکدیگر بودن. ( غیاث ). پشتی کردن. یاری کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || یاری. یارمندی. نصرت. اعانت. معاونت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : زمام حل و عقد و بسط و قبض و ابرام و نقض به دست حزامت و شهامت او دادند و فایق خاص را از برای معاونت و معاضدت به وی بازبستند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 62 ). این ساعت با قوت و شوکت خصم و اضطراب وقت و تشویش حال جز مظاهرت و مضافرت و معاضدت و معاقدت چاره نیست. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 148 ). و رجوع به معاضدة شود.
معاضدة. [ م ُ ض َ دَ ] ( ع مص ) با کسی یار بودن. ( تاج المصادر بیهقی ). با هم یاری نمودن. ( منتهی الارب ). یاری دادن و بازوی یکدیگر بودن. ( آنندراج ). یاری کردن و معاونت نمودن همدیگر را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به معاضدت شود.

فرهنگ معین

(مُ ضَ دَ ) [ ع . معاضدة ] (مص م . ) یکدیگر را یاری کردن .

فرهنگ عمید

۱. بازو به بازوی هم دادن.
۲. به یکدیگر کمک کردن.

فرهنگ فارسی

بازوبه بازوی هم دادن، به یکدیگرکمک کردن
۱ - ( مصدر ) بیکدیگر یاری کردن کمک کردن . ۲ - ( اسم ) یاری .

ویکی واژه

معاضدة
یکدیگر را یاری کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت