قتد

لغت نامه دهخدا

قتد.[ ق َ ت َ ] ( ع مص ) دردگین شدن شکم شتران از خوردن قتاد. ( منتهی الارب ): قتدت الابل قتداً. ( منتهی الارب ).
قتد. [ ق َت َ ] ( ع اِ ) چوب پالان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ، اقتاد. قتود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اَقتُد. ( اقرب الموارد ). || و به قولی جمعی ابزار پالان. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

چوب پالان اقتاد قتود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال جذب فال جذب فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ