فلاطن

لغت نامه دهخدا

فلاطن. [ ف َ طُ ] ( اِخ ) افلاطون :
نقش فرسوده فلاطن را
بر درِ احسن الملل منهید.خاقانی.

فرهنگ فارسی

افلاطون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ