فرهنگ دان

لغت نامه دهخدا

فرهنگ دان. [ ف َ هََ ] ( نف مرکب ) عالم. خردمند. دانشمند :
شاه فرهنگ دان شعرشناس
بیش از آن داستان که بود قیاس.نظامی.رجوع به فرهنگ شود.

فرهنگ فارسی

عالم . خردمند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال آرزو فال آرزو فال ای چینگ فال ای چینگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ