چرب و نرم

لغت نامه دهخدا

چرب و نرم. [ چ َ ب ُ ن َ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) غذای چرب و نرم ؛ طعام و خوراک پرروغن و پخته. || کنایه از غذای مطبوع و لذیذ. خوراک خوردنی و دوست داشتنی. غذائی باب طبع. طعام لذیذ و گوارا :
وز بهر خز و بز و خورشهای چرب و نرم
گاهی به بحر رومی و گاهی به کوه غور.ناصرخسرو.- زبان چرب و نرم ؛ زبانی که سخن مطبوع و دلپذیر گوید. متملق و چاپلوس. رجوع به چرب و نرمی شود.
- سخن چرب و نرم ؛ گفتاری نرم و دلنشین و رام کننده.

فرهنگ فارسی

غذای چرب و نرم طعام و خوراک پخته . یا کنایه از غذای مطبوع و لذیذ .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم