لغت نامه دهخدا
تو بیاراسته بی آرایش
چه به کرباس و چه به خز یکون.ابوشعیب ( از فرهنگ اسدی ).ابتدا در لغت نامه اسدی و سپس در دیگر لغت نامه ها این کلمه را صورتی از یکسان گمان برده اند. بی شبهه این کلمه اکسون است. و در شعر ابوشعیب نیز کلمه را بکسون ( = به اکسون ) باید خواند. ( از یادداشت مؤلف ).و رجوع به یکونه و یکسون شود.
یکون. [ ی َ ] ( ع فعل ) می شود. || ( اِ ) جمله و جمع. ( ناظم الاطباء ).