کولک

لغت نامه دهخدا

کولک. [ ل َ ] ( اِ ) کدویی بود که زنان پنبه را در او نهند. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 302 ) . کدویی را گویند که زنان پنبه رشتن را در آن نهند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در لهجه کرمانی ، کولک ( غوزه پنبه ). ( حاشیه برهان چ معین ) :
زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت.لبیبی ( از لغت فرس اسدی ).|| جوزق. ( ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در رفسنجان به معنی غوزه پنبه است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

کدو یا سبد کوچکی که زنان روستایی در پای چرخ نخ ریسی می گذارند و گلوله های نخ را در آن می اندازند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کدویی که زنان پنب. رشتنی را در آن نهند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم