پربانگ

لغت نامه دهخدا

پربانگ. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پرآواز. پرغوغا. پرولوله. پرغلغله : قلب با امیر از جای برفت و جهان پربانگ و آواز شد. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) پر غوغا پر آواز پر سر و صدا٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال کارت فال کارت فال درخت فال درخت فال فنجان فال فنجان