پای انداز

لغت نامه دهخدا

پای انداز. [ اَ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) قماشی که برای احترام بزیر پای بزرگان اندازند. هدیه ای که عروس را گاه درآمدن بخانه دامادپیش کشند از اسب و جامه و چیزهای دیگر :
بپای انداز حمدت کارجمند است
زبان تا دل پرند اندر پرند است.نوعی خبوشانی.نیست معلوم صراطت بجز از پای انداز
چون قیامت که بود برهنگی بر تن زار.نظام قاری.سرم جز رخت پای انداز و جیب خلعت تشریف
دری دیگر نمیداند رهی دیگر نمیگیرد.نظام قاری ( دیوان البسه ).رجوع به پاانداز شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم