چار موج

لغت نامه دهخدا

چارموج. [ م َ / مُو ] ( اِ مرکب ) چهارموج. چارموجه. طوفان. گرداب که بهندی «بهنور» گویند. ( آنندراج ) :
کسی کزشش جهت کرده کناره
فتد در چارموج از حسن پنجاب.آرزو ( از آنندراج ).و رجوع به چارموجه شود.

فرهنگ فارسی

چهار موج . چار موجه . طوفان . گرداب که بهندی . گویند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم