لغت نامه دهخدا
چو اندر نصیبین خبریافتند
همه جنگ را تیز بشتافتند.فردوسی.و نصیبین بعوض طیسبون کی خراب کرده بودند به شاپور سپرد و بسلامت باز روم رسید. ( فارسنامه ابن بلخی ص 71 ).
و نیزرجوع به تاریخ ایران باستان و نزهةالقلوب ج 3 ص 106 و226 و تاریخ گزیده ص 326 و 356 شود.
نصیبین. [ ن َ ] ( اِخ ) شهری است بر شاطی فرات که به نام نصیبین الروم نیز شهرت دارد، فاصله آن تا شهر آمدو نیز تا حران سه یا چهار روز راه است و آن بر سر راه حران به دیار روم واقع است. ( از معجم البلدان ).