کار بد

لغت نامه دهخدا

کار بد. [ رِ ب َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نکیر. ( دهار ). زنا. منکر. سیئه. فعل زشت. ( شعوری ) :
میان باریک و فربه دنبه بی مو
برای کار بد بسیار نیکو.ابوالمعانی ( از شعوری ج 2 ص 235 ).

فرهنگ فارسی

زنا منکر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال نخود فال نخود فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی