پرحوصله

لغت نامه دهخدا

پرحوصله. [ پ ُ ح َ ص َ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) مقابل کم حوصله. شکیبا. حمول. صبور. صابر. بردبار. متحمل :
تهیدست مردان پرحوصله
بیابان نوردان بی قافله.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ عمید

کسی که صبر و بردباری بسیار دارد، شکیبا، بردبار: تهیدست مردان پرحوصله / بیابان نوردان بی قافله (سعدی۱: ۱۰۳ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) که صبر و شکیبایی بسیار دارد بردبار صابر حمول متحمل .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم