پامزد

لغت نامه دهخدا

پامزد. [ م ُ ] ( اِ مرکب ) حق القدم. جعل : و فرع دبیران و پامزد بر سر. ( راحةالصدور راوندی ).

فرهنگ عمید

= حق القدم

فرهنگ فارسی

پای موزه ( اسم ) پا افزار پای افزار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم