ناخردمند. [ خ ِ / خ َ رَ م َ ] ( ص مرکب ) نادان. بی عقل. ( ناظم الاطباء ). سفیه. بی معرفت. احمق. ابله. غیرعاقل. که خردمند نیست : اگر بر من این اژدهای بزرگ که خواند ورا ناخردمند گرگ.فردوسی.جوان و پیر که در بند مال و فرزندند نه عاقلند که طفلان ناخردمندند.امیرخسرو.