کرپی

لغت نامه دهخدا

کرپی. [ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) جوجه تیغی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوجه تیغی شود.
کرپی. [ ک ُ ] ( اِ ) کوپری در ترکی. پل. جسر. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. پلی که روی مرداب بسته شود.
۲. پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد.

فرهنگ فارسی

پلی که روی مرداب بسته شود، پلی که ازروی مرداب بدریامتصل گردد
( اسم ) پل جسر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم