کار کننده

فرهنگ عمید

آن که کار می کند، عمل کننده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه کار کند عمل کننده عامل : [ ... کسی گوید که : دلیل بر آن که نفس نمیرد آنست که دایم کار کننده است : و باز چون بپرسند که چرا دایم کار کننده است ? گوید : زیرا که نمیرد ] . ( دانشنامه . منطق ۱۶۴ ) جمع : ( برای اشخاص ) کار کنندگان .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم