چابک اندیش

لغت نامه دهخدا

چابک اندیش. [ ب ُ اَ ] ( ص مرکب ) زیرک. هوشیار. تیزفهم. سریعالانتقال :
مرا این زن پیر چون مادر است
یکی چابک اندیش کندآور است.فردوسی.و آن نمودن که بنگرم پیشی
کارها را به چابک اندیشی.نظامی ( هفت پیکر ).که شنیدم به خردی از خویشان
خرده کاران و چابک اندیشان.نظامی ( هفت پیکر ).

فرهنگ فارسی

زیرک . هوشیار . تیز فهم . سریع الانتقال ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم