پیازچه

لغت نامه دهخدا

پیازچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) مصغر پیاز. پیاز خرد. || قسمی از احرار بقول با کونه خرد برنگ و طعم پیاز و ساقی سبز و باریک و دراز و میان کاواک. قسمی سبزی خوردنی و آن پیازی باشد با کونه خرد و ساقه میان تهی سبز بلند باریک.

فرهنگ معین

(چِ )(اِمصغ . )۱ - پیاز خرد، پیاز کوچک . ۲ - گونه ای از پیاز و کوچک تر از پیاز که جزو سبزی های خوردنی استفاده می شود.

فرهنگ عمید

۱. پیاز کوچک.
۲. نوعی پیاز که بیخ آن کوچک تر و نازک تر است و جزء سبزی های خوردنی است و آن را خام می خورند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پیاز خرد پیاز کوچک . ۲- گونه ای پیاز که دارای سوخ کوچکتر از پیاز معمولی است و جزو سبزیهای خوردنی مصرف میشود . این گیاه را پیاز زمستانی نیز گویند پیاز اسپانیولی بصل اسپانیا پیاز تاره .

دانشنامه عمومی

پیازچه، نوش پیاز یا پیاز بهاره ( به انگلیسی: Scallion ) نوعی تره پیاز از سرده والک است که پس از بلوغ دارای سر گلوله وار می گردد.
پیازچه قابلیت استفادهٔ خام به عنوان سبزی یا یکی از اجزای سالاد را دارد که بیشتر در آمریکای شمالی می باشد؛ اما در آسیای شرقی بیشتر به صورت پخته یا سرخ شده مصرف می گردد.

دانشنامه آزاد فارسی

پیازچه (bulbil)
پیاز کوچکی حاصل از جوانه، در اندام های هوایی گیاه. پیازچه ممکن است مانند آنچه در گیاهان تیرۀ خاراشکن دیده می شود، روی ساقه و از جوانه ای جانبی تشکیل شود یا مانند پیاز خوراکی در محل گل تشکیل شود. این پیازچه ها از گیاه مادر جدا و به گیاه جدید تبدیل می شوند. بنابراین، پیازچه ها یکی از راه های تولیدمثل غیرجنسی و انتشار گیاه اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم