پوست کن

لغت نامه دهخدا

پوست کن.[ ک َ ] ( نف مرکب ) سلاخ. کسی که در کشتارگاه از حیوان پوست کند. آنکه چرم از تن حیوانات کشته باز کند. || ( ن مف مرکب ) دانه مغز از قشر جدا کرده.

فرهنگ عمید

کسی که در کشتارگاه پوست حیوانات را می کَنَد، سلاخ.

فرهنگ فارسی

( صفت )۱-کسی که در کشتارگاه پوست حیوانات رابکندسلاخ . ۲- ( صفت ) دان. مغز از قشر جدا کرده .

فرهنگستان زبان و ادب

{debarker, barker} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] دستگاه جداکنندۀ پوست درخت یا گِرده بینه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال قهوه فال قهوه فال احساس فال احساس فال عشق فال عشق