پوزش کنان. [ زِ ک ُ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) صفت بیان حالت از پوزش کردن. در حال پوزش خواستن : برفتند پوزش کنان پیش شاه که گر شاه بیند ببخشد گناه.فردوسی.همی رفت پوزش کنان پیش او پر از شرم جان بداندیش او.فردوسی.
فرهنگ عمید
در حال پوزش کردن: برفتند پوزش کنان نزدِ شاه / که گر شاه بیند، ببخشد گناه (فردوسی: ۵/۲۴۸ ).