پس فکند. [ پ َ ف َ / ف ِ ک َ ] ( ن مف مرکب ) مخفف پس افکند. پس انداز. ذخیره. ذخر. یخنی : زر و درم بنماند نظر بمعنی دار که پس فکند بزرگان بجز ثنا نبود .کمال خجندی یا کمال اسماعیل ؟.و نیز رجوع به پس افکند شود.
فرهنگ عمید
= پس * پس افکندن
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند . ۲- آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد.