پروند. [ پ َرْ وَ ] ( اِ ) گلابی. کمثری. امرود. مرود : گل پروند دسته بسته بود مست [ شاید: مشک ] در دیده خجسته نگر.عماره. پروند. [ پ َرْ وَ ] ( اِخ ) مزرعه ای است از مضافات قزوین به ده فرسنگ شرقی اشکنان.
فرهنگ عمید
حصار، فروند.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ابریشم پرند . ۲- گلابی امرود کمثری . مزرعه ایست از مضافات قزوین